چه چیزی باعث شد که این جامعهی کهن کودکان خود را قربانی کند؟
قریب به 500 سال پیش، چیموها، در جایی که امروز با نام پرو شناخته میشود، در بزرگترین مراسم آیینیِ قربانی جمعیِ کودکان که تا کنون شناخته شده است، صدها کودک خود را به قتل رساندند. اکنون باستانشناسان در تلاش برای درک چرایی آن هستند.
نویسنده: کریستین رُمی
عکاسان: رابرت کلارک و ربکا هیل
مترجم: فرشته امامی
ویراستار: بهنوش عافیتطلب

سرپوشی از پر ماکائو[1] که جمجمهی یک کودک قرباتیشده با موهای بلند را زینت داده است. محققین میگویند که سرپوش نشاندهندهی این است که کودک از خانوادهای اشرافی بوده است.
قربانی جوان در یک گور کمعمق در متروکهای پر از زباله دفن شده است. جمعهی قبل از عید پاک است و اینجا وانچاکیتو، دهکدهای در ساحل شمالی پرو.
ضربان موسیقی رقص از کافههای ساحلی صدها متر دورتر به سمت غرب میآید و به طور هراسانگیزی شبیه قلبی تپنده است. صدای موسیقی با صدای ملایم چف چف بیل کارگران درهم آمیخته است. آنها در حال پاکسازی خردهشیشهها، بطریهای پلاستیکی و پوکههای شلیکشده هستند تا دور گودال کوچک محل دفن را که در لایهای از گل و لای دیرینه حفر شده نشانهگذاری کنند.
دو دانشجوی کارآموز باستانشناسی، با لباس و ماسک پرستاری، در دو طرف گودال به روی شکم درازکش میشوند و با بیلچه شروع به حفاری میکنند.

بقایای دو کودک در کنار یکدیگر، احتمالاً یک پسر و یک دختر، در پامپالاکروز[2]، تدفینگاه جمعی که در سواحل خشک شمال پرو قرار دارد. آنها جزو 269 کودکی هستند که حدود سال 1450 میلادی در دو محل در نزدیکی چان چان[2]، پایتخت باستانی قوم چیمو، قربانی و دفن شدند. بیشتر قربانیان با یک بریدگی در قفسهی سینه، احتمالاً برای خارج کردن قلب، کشته شدند و در کفنهای ساده دفن شدند.
اولین چیزی که ظاهر میشود ستیغ کاسهی سر جمجمهی کودکی است که با موهای ژولیدهی سیاه پوشیده شده است. کاوشگران بیلچهها را کنار میگذارند تا با کمک قلممو با احتیاط ماسههای نرم را از روی جمجمه بتکانند و با کنار زدن آهستهی کفن زمخت پنبهای، شانههای استخوانی را نمایانتر کنند. سرانجام بقایای یک لامای خز طلایی که در کنار کودک حلقه زده بود پدیدار میشود.
گابریل پریتو[3]، استاد باستان شناسی دانشگاه ملی تروخیو[4]، به قبر خیره میشود، سری تکان میدهد و میگوید: «نود و پنج». او شمار قربانیان را در دست دارد و این یکی که با عنوان E95 نامگذاری شده است، نود و پنجمین مورد از زمانی است که او کار بررسی این گورهای دستهجمعی را در سال 2011 شروع کرد. سرانجام شمار هولناک قربانیان این مکان و مکان دیگری که در نزدیکی آن است به 269 کودک بین سنین 5 تا 14 سال و 3 بزرگسال رسید. این قربانیان، بیش از 500 سال پیش، طی اجرای دقیق مراسم آیینی قربانی که احتمالاً در تاریخ جهان بیسابقه بوده است کشته شدهاند.
پریتو درحالیکه با سردرگمی سرش را تکان میدهد میگوید: “واقعا غیرمنتظره است.” این کلمات ورد زبان این باستانشناس پیشگام شده است که تلاش میکند تا از کشفی هولناک در مکانی به نام وانچاکیتو لاس یاماس[5] سر در بیاورد. در عصر ما که مرگ خشونتبار حتی یک کودک همه را به جز سنگیندلان آشفته و خشمگین میکند، حتی تصور کشتار جمعی هر ذهن سالمی را به وحشت میاندازد. با این اوصاف تعجبمان از این است: چه فضای شومی باید برای عملی که امروز خارج از دایرهی تصورات ماست مفروض باشد؟

دانیلای پانزدهساله بچهی آلپاکایی[6] را در نزدیکی وایلیاس در ارتفاعات شمال پرو بغل کرده است. بررسی اسکلت کودکان قربانیشده نشان میدهد که آنها در سنین بین 5 تا 14 سال بودهاند و از سرتاسر امپراتوری چیمو، از جمله سرزمینهای مرتفع، آمده بودهاند.
باستانشناسان شواهدی از قربانی کردن انسان در تمام نقاط دنیا پیدا کردهاند. تعداد قربانیان صدها نفر است، و اغلب فرض بر این است که آنها اسیر جنگی یا تلفات نبردی آیینی بودهاند و یا خدم و حشمی که به خاطر مرگ رهبری یا ساخت ساختمانی مقدس کشته شدهاند. متون باستانی، از جمله متون مقدس عبری، به عمل قربانی کردن کودکان گواهی میدهند، اما شواهد آشکار از کشتار جمعی کودکان در تاریخچهی باستانشناسی امری نادر است. تا پیش از کشف وانچاکیتو، بزرگترین قربانگاه کودکان در قارهی آمریکا -و احتمالاً کل جهان– در تمپلو مایور[7] در تنوچتیتلان[8]، پایتخت آزتک، (شهر مکزیک امروزی) بود که در آن 42 کودک در سدهی پانزدهم کشته شده بودند.
پریتو در وانچاکو، شهری که وانچاکیتو در آن واقع شده، بزرگ شده است. وقتی کودک بود، در اطراف کلیسای مستعمراتی اسپانیایی قرن 16 که بر روی بلندترین تپهی شهر قرار داشت به شکار مهره میرفت. او به یاد میآورَد که بعد از ظهرها را در حاشیهی جنوبی شهر به جستجوی خرابههای خشتی چان چان، پایتخت باستانی چیمو میگذراند. چان چان در اوج خود در سدهی پانزدهم یکی از بزرگترین شهرهای قارهی آمریکا و مقر قدرت امپراتوریای بود که گسترهی آن حدود 500 کیلومتر در امتداد ساحل پرو کشیده میشد.
تجربیات کودکی پریتو الهامبخش او برای تحصیل در رشتهی باستانشناسی بود و زمانی که دکتری خود را از دانشگاه ییل میگرفت، به زادگاهش بازگشت تا معبدی 3500 ساله را حفاری کند.

دانشجویان باستانشناسی در دانشگاه ملی تروخیو برای تمیز کردن و دستهبندی جمجمههای بهدستآمده از گور جمعی وانچاکیتو آماده میشوند. آب و هوای خشک شمال پرو به طور طبیعی بسیاری از اجساد را مومیایی کرده و به طور غیرمنتظرهای حفاظت کرده است.
سپس در سال 2011 صاحب یک پیتزافروشی محلی خبری تکاندهنده داد: کودکان او -و سگهای محل- استخوانهایی از انسان را که از زیر شن و ماسههای زمینی بایر در آن نزدیکی بیرون زده بود پیدا کرده بودند. او از این باستانشناس خواهش کرد که در موردش کند و کاو کند.
او ابتدا بر این تصور بود که این محل فقط یک گورستان فراموششده است. اما بعد از کشف بقایای تعدادی کودک که در کفن پیچیده شده بودند -اجسادی که بررسی رادیوکربن آن به سالهای بین 1400 تا 1450 باز می گشت- دریافت که به کشف بسیار بزرگتری دست یافته است.

مایکل اسپانو[9]، صاحب پیتزافروشی محلی که تصویری از اولین کودک وانچاکیتو در حفاری را در دست دارد. اسپانو، گابریل پریتوی باستانشناس را از استخوانهایی که در زمین بایر اطراف خانهاش بود آگاه و او را به حفاری این محل ترغیب کرد. اسپانو به خاطر میآورَد که پریتو به او گفته بود «مشهور خواهی شد.»
پریتو متوجه شد که خاکسپاریها از نوع متداول چیمویی نبودند. کودکان در یک حالت غیرعادی دفن شده بودند -به جای تدفین متداول به صورت نشسته، خوابیده به پشت و یا جمعشده و به پهلو قرار گرفته بودند- و فاقد هرگونه زیورآلات، ظروف سفالی و یا سایر متعلقات شخصی بودند که معمولاً در قبرهای چیمویی پیدا می شد.
در عوض، بسیاریشان در کنار لاماهای خیلی جوان و احتمالاً آلپاکاها دفن شده بودند. این حیواناتِ متعلق به رشتهکوههای آند که منبع غذا و الیاف و حمل و نقل بودند، از جمله ارزشمندترین داراییهای چیمویی به شمار میآمدند. و در نهایت آنچه وجود داشت این بود که بسیاری از کودکان و حیوانات آثار بریدگی مشهودی بر روی جناغ سینه و دنده هایشان داشتند.
پریتو برای تفسیر سرنخ ها با جان ورانو[10]، انسانشناس زیستی و متخصص پزشکی قانونی در دانشگاه تولین[11]، تماس گرفت. ورانو صاحب دهها سال تجربهی بررسی و تحلیل شواهد فیزیکی خشونتهای آیینی در منطقهی کوههای آند، از جمله کشتار حدود 200 مرد و پسر در چیموی سدهی سیزدهم در محل پونتا لوبوس[12] است.

چپ: پریتو، پروفسور باستانشناس دانشگاه ملی تروخیو، که در قربانگاه پامپالاکروز[13]، تپهای مشرف به شهرش وانچاکو، ایستاده است. پریتو در کودکی ویرانههای چان چان، پایتخت باستانی چیمو، را کاوش می کرد.
راست: جان ورانو، انسانشناس زیستی و متخصص پزشکی قانونی در دانشگاه تولین، در کنار بقایای یکی از دستکم 132 کودکی که تا کنون در پامپالاکروز از خاک درآوردهاند. بررسی علمی قربانیان سرنخهایی را در مورد اینکه کودکان از کجا آمدهاند و چگونه زندگی میکردند آشکار میکند.

پریتو (با قلممو، که روی یک آرنج تکیه داده است) و ورانو (در انتهای سمت چپ با دوربین) با گروهشان برای اکتشاف گورهای کمعمق در وانچاکیتو کار میکنند. کمی بعد از اتمام حفاری این محل، باستانشناسان قربانگاه دوم را در نزدیکی پامپالاکروز کشف کردند.
بعد از آزمایش بقایا در وانچاکیتو، ورانو تأیید کرد که کودکان و حیوانات بهعمد و به شیوهای یکسان کشته شدهاند -با یک برش افقی در جناغ سینه، که احتمالاً با خارج کردن قلب همراه بوده است. او دریافت که ثابت بودن محل برش، و همچنین نبود «نشانههای تردید» -مکث و حرکت تیغهی چاقو- بر روی استخوان ها بسیار برجسته و قابل توجه است. به گفتهی او «این یک قتل آیینی و بسیار قاعدهمند است.»
اما بازسازی وقایع وانچاکیتو دشوار است، خصوصاً به این دلیل که باستانشناسان و مورخان اطلاعات کمی از چیموها دارند. چیموها احتمالاً بزرگترین امپراطوری هستند که کمتر کسی دربارهی آنها شنیده است. آنها در تاریخ به صورت دو تمدن ثبت شدهاند که جلوهی بزرگتری در تصور مردم عامه دارند: موچه[14]، که دیوارههای خیرهکنندهی آن تصویر کشتار خونین اسیران جنگی است، و اینکا، که در حدود سال 1470 چیموها را شکست داد و اندکی بیش از 60 سال بعد مورد تهاجم و غلبهی اسپانیاییها قرار گرفت.
چیموها هیچگونه تاریخچهی ثبت شدهای از خود به جای نگذاشتهاند، بنابراین به جز یافتههای باستانشناسان، اندک شناختی که از آنها وجود دارد برگرفته از شرح وقایع تاریخی اسپانیاییهاست، حکایتهایی که ادعا میکنند اینکاها صدها کودک را مصادف با جلوس و یا مرگ یک پادشاه قربانی میکردهاند -اظهاراتی که تا کنون هیچ شواهد باستانشناختی برایش وجود نداشته است- ولی هیچ اشارهای به قربانی کودکان در این مقیاس نکردهاند. ورانو با اشاره به تعداد بیسابقهی قربانیان میگوید: «تا کنون تصوری از اینکه چیموها چنین کاری کردهاند نداشتیم. این دستاورد باستانشناختی است».

در بازسازی صحنهی قربانی جمعی در وانچاکیتو به دست یک هنرمند، جلاد منتظر قربانی جوان است. باستانشناسان هیچ شاهدی مبنی بر بستن دست و پای کودکان نیافتند، اما احتمالاً به آنها چیچا[15]، یا نوشیدنی مالت ذرت داده میشده تا در طول مدت این مراسم آیینی وحشتناک سست و مطیع باشند.
یکی از سرنخهای مهم برای آنچه در وانچاکیتو روی داده است لایهی قدیمی ضخیم و خشک گلولای است که قربانیان در آن دفن شدهاند. پریتو توضیح میدهد که گل و لای عمیق به معنی بارندگی شدید است و در ساحل خشک شمال پرو «چنین بارانهایی غالباً فقط با چرخهی آب و هوایی اِلنینیو[16] میآیند.”
جمعیت چان چان با مدیریت دقیق سیستمهای آبیاری و شیلات ساحلی پشتیبانی میشد، که هر دو ممکن بود با دمای بالاتر دریا و رگبارهای شدید مرتبط با رویدادهای آب و هوایی دچار اختلال شوند. تئوری محققان این است که احتمالاً یک النینیوی شدید ثبات اقتصادی و سیاسی امپراتوری چیمو را متزلزل کرده باشد. ممکن است موبدان و رهبرانشان در تلاشی ناامیدانه در جهت متقاعد کردن خدایان برای توقف بازندگی و آشوب فرمان قربانی جمعی را داده باشند.
پریتو میگوید: «این تعداد کودک و این تعداد حیوان سرمایهی عظیمی از جانب حکومت بوده است.»

رد سُم لاماهای جوان در لایهی عمیقی از گلولای در اطراف قبر کودک قربانیشدهای در وانچاکیتو حفظ شده است. شواهد بارش سنگین در سواحل خشک محققان را بر این نظر سوق داده است که قربانی کردن کودکان احتمالاً پاسخی از روی استیصال به سیل ناشی از النینیو باشد.
جین اوا باکستر[17]، پروفسور مردمشناسی در دانشگاه دوپال[18] که متخصص تاریخ کودکان و دوران کودکی است، با این نظریه موافق است که احتمالاً چیموها فرزندانشان را در زمرهی ارزشمندترین هدایایی میدانستهاند که میتوانستند به خدایان تقدیم کنند.
او می گوید: «با از بین بردن یک کودک، تمام انرژی و تلاشی که صرف بقای خانواده و جامعهی آینده شده است از بین میرود و آینده و ذخایر بالقوه قربانی میشود.»
اهدای کودکان همچنین ممکن است بیانگر تحول در جوامع پیشاکُلُمبی[19] در پرو شمالی برای جلب نظر در جهان ارواح بوده باشد.

بقایای یک کودک و بچه لاما که از شنهای وانچاکیتو بیرون زده است. بیشتر کودکان رو به دریا و لاماها رو به قلهی آند دفن شدهاند. جوانان نماد آیندهی چیمو بودند. لاماها نیز هدایایی گرانبها –منبع غذا، حمل و نقل و الیاف- به شمار میآمدند.

یک کودک و بچه لاما با هم در پامپالاکروز دفن شدهاند. رنگ بیشتر لاماها قهوهای یا چندرنگ است و در بین آنها رنگ سیاه و سفید وجود ندارد، این باعث شده است محققان مبنای انتخاب این حیوانات را رنگ پشم آنها قلمداد کنند.
هاگن کلاوس[20]، استاد انسانشناسی در دانشگاه جورج میسون[21]، خاطر نشان میکند که قربانی کردن کودکان در این منطقه بعد از سقوط موچه (تمدن پیش از چیمو) در سدهی نهم رواج بیشتری پیدا کرد. موچهها تعداد زیادی اسیر جنگی بزرگسال را در معبد ماه قربانی کردند که فقط چند کیلومتر و چند سده دورتر از جایی بود که چیمو بعد از آن در چان چان به حکومت رسید.
کلاوس می گوید: «با پایان یافتن موچهها، باورها فرو ریختند و آیینها قدرتشان را از دست دادند. به نظر میرسد چیزی عظیمتر وجود داشت که مردم چان چان به آن گرویدند. مراسم قربانی معامله و روش ارتباطی بسیار دقیقی با ماوراءالطبیعه است. این نحوهی تعامل چیموها با کیهان بر اساس درکشان است.»

بیش از 500 سال پیش ردپای فرد بزرگسال صندلپوشی که در مراسم قربانی واچاکیتو حضور داشته در گلولای حفظ شده است. ردّ سم لاما درست در سمت چپ آن نشان میدهد که این حیوان هم حضور داشته است.
شاید برای آرام کردن ارواح و فرونشاندن باران نیازی فوری و اضطراری وجود داشته باشد، اما ظاهراً این کشتار جمعی را با دقت و حوصله ترتیب داده بودند. به نظر میرسد لاماهای جوان –منبع مهم دیگری که از گلههای منطقه گزینش شده بودند- را با الگویی خاص برای این مراسم انتخاب کرده بودند.
نیکولاس جئوفرت[22]، متخصص تحقیقات علمی تیرهی شترها در مرکز ملّی فرانسه، پشم این چهارپایان قربانیشده را که بهخوبی حفظ شده بودند بررسی کرد و تشخیص داد که چیموها احتمالاً حیوانات خاصی را بر اساس سن و رنگشان قربانی میکردهاند. مثلاً لاماهای قهوهای تیره اغلب با لاماهای قهوهای روشن دفن شدهاند، درحالیکه هیچ حیوان سیاه یا سفیدی قربانی نشده است.
جئوفرت توضیح میدهد که: «بر اساس وقایعنامهی اسپانیاییها میدانیم که اینکاها برای لاماهای قربانی کد رنگی داشتهاند”. “شاید چیموها هم آنها را بر همین اساس انتخاب میکردند.»
نحوهی انتخاب کودکان برای این سرنوشت شوم همچنان رازآلود باقی مانده است. مطالعات علمی نشان میدهد کودکانی که در وانچاکیتو کشته شدند هم دختر بودهاند هم پسر، و از همهی آنها به خوبی نگهداری میشده است، بدون کوچکترین آثاری از سوءتغذیه یا بیماری. بررسیهای ایزوتوپی دندانهایشان نشان میدهد که از مناطق متعددی از امپراتوری گستردهی چیمو آورده شده بودند. جمجمهی بعضی از کودکان به طور غیرطبیعی کشیدگی پیدا کرده است که گواهی بر تغییرفرم عمدی جمجمه است که تنها در ارتفاعات دوردست انجام میشده است.
اما بسیاری از سؤالات همچنان بدون پاسخ مانده است. آیا کودکان از خانوادههای تراز اول بودند یا فقیر؟ بدون اشیاء دفنشده، امکان فهمیدن آن وجود ندارد. چند خانواده در این قربانی فرزندانشان را از دست دادهاند؟ آیا از روی رضایت تسلیم فاجعهای قریبالوقوع شدهاند، یا به اجبار تن به چنین حادثهای دادهاند؟ تا اینجا، باستانشناسان جوابی برای آن نداشتهاند. اما نقل قولها و سرنخهای پزشکی قانونی به بازسازی توالی وقایع کمک میکند.
الگوی ردپاها و ردّ حرکت که در گلولای خشک محفوظ مانده است نشان میدهد که صفی قاعدهمند به محل قربانگاه وجود داشته است. اثر پاهای کوچک و برهنه، علاوه بر چارپایانی که برخلاف میلشان کشانده شدهاند، پریتو و ورانو را به این باور میرساند که قربانیان را زنده به سوی گور میبردند و میکشتند. نبود حشرات در بقایای جسد کودکان نشان از این دارد که بهدقت در کفن پوشانده شده و بلافاصله در کنار لاماها دفن شدهاند.

ماهیگیران در ساحل پیمِنتِل[23] آماده میشوند تا قایقهای ساختهشده از نیشان را به آب اقیانوس آرام بیاندازند. حداقل 3500 سال است که از این کرجیهای متمایز، که با نام کابالیتو دِ توتورا -اسبهای کوچک نئی- شناخته میشوند، در این منطقه استفاده میکنند.

جوئل نیکولاس فیِستاس مارتینِز[24]، در همان سن قربانیان، با کابالیتو دِتوتورایش. بر روی ظروف سرامیکی چیمویی نقش قایقهای نئی با همین شکل و شمایل به تصویر کشیده شده است.

پارچهی یافتشده در گور یکی از اشراف در پامپالاکروز خدای عصا را نشان میدهد -که معمولاً با عصایی در هر دو دست به تصویر کشیده میشود- که بر روی پایهای ایستاده و با ایزدان کِهتر و ذرت احاطه شده است.
این وظیفهی وحشتناک احتمالاً به دو زنی که با ضربه به سر کشته شدند و در بین کودکان در سمت شمالی محل دفن شدند تحمیل شده بوده است. در همان نزدیکی بقایای مردی بالغ، خوابیده به پشت، در زیر یک کپه سنگ دفن شده است. پیکر تنومند او باعث میشود باستانشناسان فکر کنند که شاید جلاد بوده است.
آیا این پیشکش پرهزینه ایمنی از بارانهای سیلآسا را برایشان به ارمغان آورد؟ دانستنش غیر ممکن است، اما این واقعهی نگرانکننده ممکن است دریچهای به آخرین سالهای فروماندگی یک امپراتوری درحال اضمحلال باشد.
باکستر می گوید: «وقتی دیگر چیزی برای از دست دادن ندارید به اینجا میرسید که بیشترین چیزها را فدا میکنید. این واقعه حکایت از این دارد که چیموها در این لحظه و این مکان کجای کار بودهاند.»
چند دهه بعد، جنگجویان اینکا به دیوارههای شهر چان چان میرسند و چیموها را سرنگون میکنند.

پریتوی باستانشناس در یکی از شش گور حفاریشده در بالای تپهی پامپالاکروز ایستاده است، جایی که 132 کودک و 260 لامای قربانی یافت شد.
ماهها بعد از پایان کار حفاری در وانچاکیتو، پریتو پیغامی فرستاد مبنی بر اینکه کودکان و لاماهای قربانیشدهی بیشتری را در مکانی به نام پامپالاکروز کشف کرده است. مکان جدید زمین بایر دیگری بر روی یک تپهی بلند بود، فقط بر فراز این یکی صلیب چوبی بلندی قرار داده بودند که این مکان نامش را هم از آن گرفته است[25]. این صلیب را بیش از یک قرن پیش ماهیگیری به شکرانهی نجات از غرق شدن برافراشته بود.
کمی دورتر به سمت جنوب در امتداد ساحل، لوح جدید یادبودی با نقش یک پسر جوان و یک لاما به احترام قربانیان وانچاکیتو ساخته شده که با درختان جوان نخلی که هر کدام برای یکی از قربانیان کاشته شده احاطه شده است. بر فراز پامپالاکروز از سمت غرب تا چشم کار میکند دریاست، و من هنگامی که در زمستان پرو از آنجا دیدن میکنم، چند موجسوار جسور دلیرانه هماورد آبهای سرد می شوند. تا کنون پریتو بقایای 132 کودک چیمویی قربانیشدهی دیگر را که بیشترشان شکاف افقی آشنایی در قفسهی سینه داشتند و در کفنی ساده پوشیده شده بودند کشف کرده است. شمار قربانیانی که او تاکنون در این دو محل پیدا کرده 269 کودک، 3 بزرگسال و 466 لاما است.
اما آنچه پریتو را سردرگم میکند یک دسته گور نُهتایی است که در بالای تپه در خرابههای معبد قدیمی دوران موچه رو به دریا حفر شده است.

تصاویری کمیاب از خدایان چیمویی که زینتبخش لباسی شده که در یکی از گورهای اشراف در پامپالاکروز پیدا کردهاند.

این لباس پرِ ماکائو یکی از دو نمونهی یافتهشده در حفاریهایی است که در بلندترین نقطهی منطقهی پامپالاکروز انجام شده است. این لباس را روی جسد کودکی بین 6 تا 10 ساله کشیده بودند که با ضربهای بر سر کشته شده بود و سپس تاجی از پر بر سرش گذاشته بودند.

پیکرک چوبی تراشیدهشده که تصاویر سنتی آدمیان یا خدایان را به تصویر میکشد، اما باستانشناسان در تعجب بودند که چرا کودکان اغلب با اشیاء دستساز دفن نشده بودند.

پیکرک تراشیدهشدهی پیاله در دست که احتمالاً آبجوی ذرت و یا چیچا پیشکش میکند.

پیکرک چوبی تراشیدهشده که تصاویر سنتی آدمیان یا خدایان را به تصویر میکشد.

چیچا را در ظروفی مثل این ظرف که در وانچاکیتو یافت شده تهیه میکردند.

چاقوی مسی که در پامپالاکروز یافت شده و اولین کشف از نوع خودش است، شامل جغجغهای است که با کشیده شدن تیغه بر روی سینهی قربانی به صدا در میآمده است.

بررسی اسکلت کودکان از هر دو قربانگاه نشان میدهد که بیشتر آنها در اثر برش افقی بر روی استخوان سینهشان مردهاند. در حین حفاری، باستانشناسان همچنین متوجه شدند که دندهها اغلب جابهجا شدهاند و این نشان میدهد که قفسهی سینه را برای برداشتن قلب باز کردهاند.

بخش مرکزی استخوان قفسهی سینهی کودک خیلی ماهرانه نصف شده است، شاهدی مبرهن از کشتار آیینی و قاعدهمند.

جمجمهی کودکان وانچاکیتو دو نوع مختلف از جمجمهی تغییرشکلیافته را به تصویر میکشد که نشان از تفاوت منطقهی جغرافیایی آنها دارد. جمجمههای کشیدهشده، که با بستن سر در نوزادی شکل میگیرد، ویژگی نواحی مرتفع است، درحالیکه جمجمههای با پشت صاف به طور معمول در جمعیتهای نواحی شمالی دیده میشود.
این گورها هم کودکان چیمو را در خود جای دادهاند، اما آنها با لباس و سرپوشهایی آراسته به پر طوطی و زیورآلات چوبی حکاکیشده دفن شدهاند. هیچ یک از این نُه قربانی جای بریدگی معمول را در سینه ندارند، اما جمجمهی یکی از آنها در اثر ضربه به شدت آسیب دیده است.
در طول هفتهای که من در محل هستم، پریتو چاقوی مسی بزرگی را با جغجغهای در یک سر آن کشف کرد که شبیه به هیچیک از اکتشافات قبلی باستانشناسان نبود. او بیاختیار گفت: «خدای من، این دیگر چیست؟» آیا این میتوانست همان چاقویی باشد که کودکان دفنشده در اینجا با آن کشته شدهاند؟ این احتمال هم هیجانانگیز و هم دلهرهآور است.

تدفینگاه یافتشده از کودکی در پامپالاکروز. بخشهایی از بقایای قربانی با گذر زمان مومیایی شده و پوست و موی او و نیز پشم حیوانات را حفظ کرده است.

جمجمهی کودک نشان میدهد که صورت و دهان او را شتابزده با شَنگَرفت (ترکیب معدنی سرخرنگی که از آن در مراسم استفاده میکردند) آغشتهاند. وضعیت خوب دندانها نشان از این دارد که کودک از مراقبت و تغذیهی خوبی برخوردار بوده است.
پریتو هنوز به دنبال یافتن انگیزه و منطق پشت این کشتار جمعی است. اما یک بعد از ظهر در استراحت نهار، داستانی قدیمی را با ما در میان گذاشت که نوری خیرخواهانهتر را به چیمو میتاباند. وقایعنامههای استعماری به دنبال فتوحات اینکا و اسپانیاییها واقعهای را شرح میدهد که در آن دون آنتونیو جگوار[26]، رهبر چیمویی که در آن زمان محاصره شده بود، اربابان جدید اسپانیایی خود را به سمت مخفیگاهی از گنجهای گرانبها همراهی میکند.
پریتو میگوید افسانهای که در وانچاکو وجود دارد این است که دون آنتونیو ماهی کوچک[27] را نشانشان داده و ماهی بزرگ[28] هنوز کشف نشده است.
پریتو غرق در فکر درحالیکه با چنگال برنجها را در بشقابش اینور و آنور میکرد گفت: «دوست دارم فکر کنم که منظور از ماهی بزرگ بچهها هستند، آنها باارزشترین دارایی چیموها بودند. حتماً زندگی آنها ارزشمندتر از طلا بوده است.»
برای دریافت متن در قالب کتابچهی pdf مناسب برای نمایشگر گوشیهای هوشمند پیوند زیر را انتخاب کنید:
قربانی کودکان در پرو قربانی کودکان در پرو
برای خواندن مقاله به زبان اصلی این پیوند را بنگرید:
[1] گونهای طوطی آمریکایی (م.)
[2] Chan Chan
[3] Gabriel Prieto
[4] Trujillo
[5] Huanchaquito-Las Llamas
[6] گونهای لاما
[7] Templo Mayor
[8] Tenochtitlán
[9] Michael Spano
[10] John Verano
[11] Tulane University
[12] Punta Lobos
[13] Pampa la Cruz
[14] Moche
[15] chicha
[16] El Niño
[17] Jane Eva Baxter
[18] DePaul University
[19] جوامعی که پیش از ورود کریستف کلمب به قارهی آمریکا در جنوب مرزهای کنونی ایالات متحده زندگی میکردند. -و
[20] Haagen Klaus
[21] George Mason University
[22] Nicolas Goepfert
[23] Pimentel Beach
[24] Joel Nicolas Fiestas Martinez
[25] در زبان اسپانیایی پامپا به معنای زمین بایر و کروز به معنای صلیب است. –و.
[26] Don Antonio Jaguar
[27] استعاره از گنج کوچک
[28] استعاره از گنج بزرگ
سایت فرهنگی کانون خورشید یک سایت دیگر با وردپرس فارسی